معنی استان اکباتان

حل جدول

استان اکباتان

همدان


شهرک اکباتان

از ایستگاه های خط 4 متروی تهران


کارگردان فیلم اکباتان

مهرشاد کارخانی


بازیگر فیلم اکباتان

سحر قریشی، شاهد احمدلو، سروش صحت

شاهد احمدلو

لغت نامه دهخدا

اکباتان

اکباتان. [اِ] (اِخ) پایتخت دولت ماد قدیم. همدان امروزی. (یادداشت مؤلف). نام باستانی پایتخت مادها که امروز همدان نامیده شود. پایتخت پادشاهان ماد که در آنجا کاخها داشته اند و دیوکوس بنیانگذار دولت ماد آنجا را به پایتختی برگزیده بود و بعدها نیز سلاطین اشکانی (پارت) در ایام تابستان و بهار برای استفاده از هوای خنک بدان شهر می رفتند. در فرس قدیم هنگمتانه (اکباتان) به معنی مکان اجتماع خوانده می شود ولی رأی پروفسور پوبل این است که معنی این لفظ قلعه ٔ مادها یا چیزی نظیر قلعه است که با لفظ ماد ترکیب شده است. (از کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی اوص 70 و 72 و 160). و رجوع به همدان و هگمتانه شود.


استان

استان. [اَ] (ع اِ) بیخ درخت پوسیده. استن. (منتهی الارب).

استان. [اَ] (اِ) جای خواب و آرامگه را گویند که بمعنی آستانه باشد. (جهانگیری). || (ص) ستان. مؤلف آنندراج گوید: به پشت باز افتاده: ستیزه جویان بر آستان اجل، استان میخوابیدند. (ملاّمنیر).

استان. [اِ] (ع مص) بسال قحط درآمدن. در سال قحط درآمدن. (منتهی الارب). اِسنات. اِجداب.

استان. [اُ] (اِخ) سومین پسر داریوش دوم بقول پلوتارک. (کتاب اردشیر بند 1). رجوع به ایران باستان ص 991، 995، 1121، 1122، 1449 شود.

استان. [اِ] (نف مرخم) مخفّف استاننده. گیرنده:
من زکوهاِستان و او در قحطسال
هم بصاعی باد می پیمود و بس.
خاقانی.
|| (اِمص) در دادو استان، بمعنی داد و ستد آمده: اوفوا الکیل و المیزان بالقسط... (قرآن 152/6). اوفوا الکیل،مکیال و میزان راست کنید یعنی آنچه پیمائی و آنچه سنجی تمام بدهی... ایفا در متاع باشد و ایفا تمام بدادن باشد و استیفا تمام بستدن باشد و وفا تمامی باشد و وافی تمام باشد. بالقسط؛ ای بالعدل، بداد و استان و راستی. (تفسیر ابوالفتوح رازی چ 1 ج 2 ص 351، 355 و 356).

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

استان اکباتان

987

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری